امشب باز آتش عشق لیلی شعله ور شد
سوختن من آغاز و او در تماشا خندان شد
سوختیم و سوخت اما او شاد و خندان بود
آخر خاکسر نسیب ما و او باز خندانتر شد

امشب باز آتش عشق لیلی شعله ور شد
سوختن من آغاز و او در تماشا خندان شد
سوختیم و سوخت اما او شاد و خندان بود
آخر خاکسر نسیب ما و او باز خندانتر شد
بوی خوش لیلی من آمده است ای ساقیا
تو هم همراه با قدحی بر من بیا ای ساقیا
که امشب شب عشق است ای جان جانان
آتش بزن بر جان من با آن که دانی ساقیا
ای دل بر دلدار رو و دل را سفره کن
ز قصه هجران سیمین عزار شکوه کن
که این چه رسمیست ای جان جانان
جان ما رفت این داستان را اتمام کن
به حرم راه دهیدم که به خیز آمده ام
پشیمان ز خویش پیش آن شاه آمده ام
که ای شاه پناهم بده که مرا نیست امید
به امید نگاهت این چنین خوار آمده ام
