مثل ماه تمام رخ است سیمای لیلای من
دل را در سیاهی به نور او روشن می کنم
کی شود که او را به دیده بینم اما افسوس
فقط لیلای خود را در خیال تماشا می کنم

مثل ماه تمام رخ است سیمای لیلای من
دل را در سیاهی به نور او روشن می کنم
کی شود که او را به دیده بینم اما افسوس
فقط لیلای خود را در خیال تماشا می کنم
از عابدان و زاهدان چه خبر؟
هنوز که هنوز است اندر سجده و نمازن؟
گو عمر رفت حاصل چه بود؟
از این عبادت خود برداشت چه بود؟
در پی رخسار تو عاقبت میخانه نشین گشته ایم . . .
