شب رسید و جام خالی می فروشی کن تو ساقی
در سیاهی دل شب می فروشی کن تو ساقی
راه بر حق بسته باشد گر ننونشم می ز جامت
نیمه شب مه سپید است می فروشی کن تو ساقی

شب رسید و جام خالی می فروشی کن تو ساقی
در سیاهی دل شب می فروشی کن تو ساقی
راه بر حق بسته باشد گر ننونشم می ز جامت
نیمه شب مه سپید است می فروشی کن تو ساقی
درد عشق است که ندارد درمان
برمش سوی دلبر تا کنندش درمان
یک تبسم زیبایش کند دل را ویران
یک نگاه یار کند درد دل را درمان
خاک شدیم آب شدیم
بی کس و بی یار شدیم
نورشدیم ماه تابان شدیم
تا با خورشید یکی شدیم
