ای مهربان شاه کن نظر سوی ما
سودا زده ایم کن رحمی به ما
ما که جز تو به کس امید نیست
مروت کن تو به حال و احوال ما

ای مهربان شاه کن نظر سوی ما
سودا زده ایم کن رحمی به ما
ما که جز تو به کس امید نیست
مروت کن تو به حال و احوال ما
ای دل شب است و آروم گیر
او که نیست چه فاید آروم گیر
ز بس ناله کشیدی اثری ز تو نماند
پس تا به فنا نرفته ایی آروم گیر
من شیدا را سوی آن شاه راهی کنید
مستم ز خود بی خودم من را راهنما کنید
بگوید دلبرم کدامین سوء ساکن است
من را در همان سوء راهی و رها کنید
گمراهان یک عمر به پی خدا می گشتن
غافل از این که خدا همسایشان هست
یک عمر در جستجوی خدا بودند و اما
کور بودن که خداوند مقابلشان هست
