ناز دل و راز دل و نیاز دل همه تو
یار دل و نور دل و سرور دل همه تو
ناز یار و راز نور و نیاز سرور همه تو
جمله چه گویم که تو همه همه تو

ناز دل و راز دل و نیاز دل همه تو
یار دل و نور دل و سرور دل همه تو
ناز یار و راز نور و نیاز سرور همه تو
جمله چه گویم که تو همه همه تو
اسرار عشق را نتوان به کس گفت
شور و مستی را نتوان به کس گفت
هیچ کسی نتواند حال مرا درک کند
راز این حال خراب نتوان به کس گفت
نه این دست دست من است
نه این اشعار اشعار من است
این شعر و شور کار دل است
من نیم کار عشق دلبر است
به مدح یار هستم تا دمی جان است
به ثنایش هستم تا زبان به بیان است
چه کار از این خوشتر در این عالم فانی
که روز و شبان ورد زبانم نام او است
