از روز الــســت این منصب من هست
غلامی کـوی او این افتخار من هست

از روز الــســت این منصب من هست
غلامی کـوی او این افتخار من هست
تو دفتر عشق را تو معنا می کنی
هر فصلش را یک دیوان می کنی
آن فصلی که مجنون مرد از فراق
آن فصل را با خون امضاء می کنی
جلوه حق دلبروم
یار دلوم دلبروم
همدم اسرار حق
اسرار حق دلبروم
راز دلوم نازنینون
یار دلوم نازنینون
هر روز و شو هه
ذکر دلوم نازنینون
