دست بر زلف می زنی
آتش بر جان می زنی
هر تار زلفت تیریست
تیر بر قلبم می زنی

دست بر زلف می زنی
آتش بر جان می زنی
هر تار زلفت تیریست
تیر بر قلبم می زنی
طالب آنم که دانی
بیار آن را که دانی
دانی که جانی نی
بریز تا که دانی
نازنین من دانم که دانی در دلم چیست
پس گو به من که بی وفایی تو از چیست
عشق یار و یاد یار و درد هجران یار ما
دست به دست هم آتش زدن بر جان ما
