ما که خود سر نهانی بودیم
ما خود بی خبر از خود بودیم
یک عمر به هر جایی رفتیم
بی خبر که همه چیز خود بودیم

ما که خود سر نهانی بودیم
ما خود بی خبر از خود بودیم
یک عمر به هر جایی رفتیم
بی خبر که همه چیز خود بودیم
سحر با دوست کلامی گفتیم
دریچه دل را ز درد بگشودیم
که ما عاشقان مشتاق وصالیم
دریاب ما را که بی پر و بی بالیم
