یار گر می دهد و می بدهد
کار من حل شود و حل بشود
دیگر هیچ نخواهم و نخواهم
گر یارم می دهد و می بدهد

یار گر می دهد و می بدهد
کار من حل شود و حل بشود
دیگر هیچ نخواهم و نخواهم
گر یارم می دهد و می بدهد
پشت پرده اسرار چه بود و چه بود
راز راز من و ما گو چه بود و چه بود
چه بود به من گو که چه بود راز ما
صدایی گفت من و ما بود و هیچ بود
من جلوات یارم را عشق است
من و عشق یار را داستان است
داستان من و او او و من را خوان
بعد که دانی این چه عشقی است
من و هزاران قصه و داستان
من و عشق آن شاه شاهان
که هر شب ز آن دفتر عشق
خواند قصه ایی ز فصل هجران
