دوبیتی 59

باز با خیالش این دل خویش را آرام می کنم

اما دانم آخر روزی یار باوفا را تماشا می کنم

شاید آن روز دگر نه جسمی ماند و نه جانی

اما خاکستر خود را خاک کف پایش می کنم

دوبیتی 58

مثل ماه تمام رخ است سیمای لیلای من

دل را در سیاهی به نور او روشن می کنم

کی شود که او را به دیده بینم اما افسوس

فقط لیلای خود را در خیال تماشا می کنم

دوبیتی 57

نیست اما با خیالش عشق بازی می کنم
  تصویر نکویش را در خیال باز بینی می کنم
پیچ و تاب زلف او آه ز دل ویران من می کشد
افسوس که او را فقط در خیال تماشا می کنم

حرف دل 17

از عابدان و زاهدان چه خبر؟

هنوز که هنوز است اندر سجده و نمازن؟

گو عمر رفت حاصل چه بود؟

از این عبادت خود برداشت چه بود؟

سامانه پیامک رایگان اس ام اس