فقط سر به زیر دارم و در فکر تو
که شاید آید روزهای خوش با تو
اما می دانم که این گونه نیست
باید تا عمر است بسوزم با غم تو

فقط سر به زیر دارم و در فکر تو
که شاید آید روزهای خوش با تو
اما می دانم که این گونه نیست
باید تا عمر است بسوزم با غم تو
ای یار جاذبه عشق تو مرا زمین گیر کرد
آتش عشق تو مرا مجذوب و خاکستر کرد
نه توان حرفی نه توان کاری نه توان چیزی
عشق تو مهر سکوت نسیب دهان من کرد
تو زیبای تو رعنایی تو دلربایی ای یار من
از چه جرمی سوی خود می بری دل من
که چنین می نمایی با این دل شیدای من
نه روز دارم نه شب فقط ناله شد کار من
ای یار وفادار ز وفا جو حال و احوال من
که دانی چون است حال و احوال من
پس کرم نما و بیا تو به کاشانه ی من
که صفا بخشی کلبه سوت و کور من
