غزل 1

هیچ 


تو هیچ و من هیچ و ما هیچ

خانه هیچ و دنیا هیچ و سرا هیچ


پس زین سبب تو که هیچی بر هیچ

دل را خانه عشق کن در این طوفان هیج


تا که هیچ جاوید شود با عشق ای هیچ

ز تاریکی به نور روی تا ابد منور شوی ای هیچ


که این است بهشت نه آن که خواندی ای هیچ

گفتها را بر آب کن اندیشه کن بر هیچ ای هیچ


تا که قابل شوی بر درگاه حق آگاه شوی ای هیچ

که آن دم روشن و یابنده و هرجایی شوی ای هیچ


آخر با یار و آگاه و در نهایت خاموش شوی ای هیچ

جاودان از هیچ به سوی هیچ شدی تو ای هیچ هیچ

 



دوبیتی 210

سوز نامه عشق را اگر تو خوانی 

به سمت ویرانه روی اگر خوانی

کل نامه را سوزیست بی انتها

ان سوز سوزاند تو را گر خوانی

دوبیتی 209

خوانم قصه ی  زلف تو در شبهای تنهایی

از فراق تو اشک بریزم در شبهای تنهایی

که قصه ی زلف هیچ  روی خوش نداشت

کشت مرا این داستان در شبهای تنهایی

تک بیتی 49

من نه معنیم نه برای معنیم نه از معنیم

بلکه من هیچم و برای هیچم و از هیچم


سامانه پیامک رایگان اس ام اس