سحر هست و سجاده کهنه نوع آور و برقصا
از ندیدن رها شو اندیشه دیدن کن و برقصا
همنشین و هم کلام او شو در زمان و بخوانا
به نام او و به نام من و به نام یکی و برقصا

سحر هست و سجاده کهنه نوع آور و برقصا
از ندیدن رها شو اندیشه دیدن کن و برقصا
همنشین و هم کلام او شو در زمان و بخوانا
به نام او و به نام من و به نام یکی و برقصا
ما همه خورشیدیم اما حیف در پس ابریم
ما همه در این تاریکی نوریم اما حیف کوریم
که تقلید سر مشق ماست و چو چهار پاییم
یک دم به خود بیایم که ما همه پیام آوریم
