و سکوتی بی انتها تا ابد مرا هست . . .
دل ما چه می خواهد و دوران چه می کند
بشکند دست دوران که دل را خون می کند
و آن شب که او رفت
عمر من هم با او رفت
یا بمان و فریاد شو
یار برو و خاطره شو