از این دو وجود که در درونم پیدا شد
یکی خودم و دیگری خدای خودم شد
که مرا از هر بندی آزاد گشت و گشت
تا که خودم با خداوند خودم یکی شد

از این دو وجود که در درونم پیدا شد
یکی خودم و دیگری خدای خودم شد
که مرا از هر بندی آزاد گشت و گشت
تا که خودم با خداوند خودم یکی شد
از بت پرستان و مرده پرستان
می حراسم
زیرا از انسانیت بویی نبردن
من خودم
جز خودم
برای خودم
خومی نی
ای یار ما دست بردار از این دل ما
بردار دست از این بی سامانی دل ما
ما که خیری از تو ندیدیم ز زندگانی
بکش دست شرانگیزت را از دل ما
