گمراهان یک عمر به پی خدا می گشتن
غافل از این که خدا همسایشان هست
یک عمر در جستجوی خدا بودند و اما
کور بودن که خداوند مقابلشان هست

گمراهان یک عمر به پی خدا می گشتن
غافل از این که خدا همسایشان هست
یک عمر در جستجوی خدا بودند و اما
کور بودن که خداوند مقابلشان هست
شب از مستی گم کرده ام راه خانه را
ساقی عاشق کش داد به من آن باده را
نه چشم توان باز کرد نه توان راه پیدا کرد
چه گویم که ساقی به باده زد ویران کرد مرا
جمع عاشقان را برهم می زند یاد تو
مست و خراب می کند عاشقان را نام تو
هر یک از عاشقان از عشق تو سوی فتاده
بی هوش می کند عاشقان را شراب ناب تو
بوی خوش عشق می دهد خانه ما
جای مهر و محبت است این خانه ما
نیست خانه ی ما جای کینه و حسرت
وحدت و همدلی است بنای خانه ما
