ز من هیچ، هیچ هیچ بر نیاید
هیچ هیچم، هیچ حاصل نیاید
هیچ

ز من هیچ، هیچ هیچ بر نیاید
هیچ هیچم، هیچ حاصل نیاید
هیچ
ز من هیچ، انتظار چه باشد
هیچ و هیچ حاصل چه باشد
کمی شعر ز دل سوخته براید
اینم هنر عشق دوست باشد
گر گویی چیزی ، بدان هیچی
گر دانی هیچی ، بدان چیزی
ای آدم به دنبال چه و پی چه می گردی در این سرا
تو که به یک دم هیچ می شوی پی چیستی در این سرا
بنشین و اندکی در خود فرو رو تا آگاه شوی ز هست خود
که از کجا و برای چه آمدی و به کجا می رویی از این سرا
