عشق یار و یاد یار و درد هجران یار ما
دست به دست هم آتش زدن بر جان ما

عشق یار و یاد یار و درد هجران یار ما
دست به دست هم آتش زدن بر جان ما
سرانجام از دوست خاک نسیب ما شد
ز درد هجران یار هجرت نسیب ما شد
خوش است رهایی از این زندان خاکی
از خاک رها و لقاء نورانی نسیب ما شد
ای دل بر دلدار رو و دل را سفره کن
ز قصه هجران سیمین عزار شکوه کن
که این چه رسمیست ای جان جانان
جان ما رفت این داستان را اتمام کن
