از دل پر خون جز خون چه بر آید
از سینه پر درد جز درد چه بر آید
انتظار زین سینه تنگ آمده چیست
جز ناله و گریه شبانه گو چه بر آید

از دل پر خون جز خون چه بر آید
از سینه پر درد جز درد چه بر آید
انتظار زین سینه تنگ آمده چیست
جز ناله و گریه شبانه گو چه بر آید
تو زیبای تو رعنایی تو دلربایی ای یار من
از چه جرمی سوی خود می بری دل من
که چنین می نمایی با این دل شیدای من
نه روز دارم نه شب فقط ناله شد کار من
ای دل شب است و آروم گیر
او که نیست چه فاید آروم گیر
ز بس ناله کشیدی اثری ز تو نماند
پس تا به فنا نرفته ایی آروم گیر
ای یار توانی هم جان بخشی هم جان گیری
پس مرا ای یار جان به بخش یا جان بگیر
