دست بر زلف می زنی
آتش بر جان می زنی
هر تار زلفت تیریست
تیر بر قلبم می زنی

دست بر زلف می زنی
آتش بر جان می زنی
هر تار زلفت تیریست
تیر بر قلبم می زنی
شب ظلمانی و شعله سوزان و زلف دراز
ما و نگاه یاری به رنگ نگار نگار و قصه دراز
که پروردگار به صد توبه نبخشد این گناه
که هزار شب عابدی سوخت با آن زلف دراز
