عشق را تفسیر می کنی راز را هم بر ملا می کنی
این چه حدیثی هست که تو اینگونه معنا می کنی
دلیل بر نادلیلی هست بر چه چیزی دلالت می کنی
این گونه که می تازی خود را سر به نیست می کنی

عشق را تفسیر می کنی راز را هم بر ملا می کنی
این چه حدیثی هست که تو اینگونه معنا می کنی
دلیل بر نادلیلی هست بر چه چیزی دلالت می کنی
این گونه که می تازی خود را سر به نیست می کنی
ناز دل و راز دل و نیاز دل همه تو
یار دل و نور دل و سرور دل همه تو
ناز یار و راز نور و نیاز سرور همه تو
جمله چه گویم که تو همه همه تو
اسرار عشق را نتوان به کس گفت
شور و مستی را نتوان به کس گفت
هیچ کسی نتواند حال مرا درک کند
راز این حال خراب نتوان به کس گفت
ای یار ، گر تو نیایی بر من ، اسرار تو را فاش می کنم . . .
