ساقی قدحی بر من بیچاره بده
کنج میکده ات جاه و پناهی بده
گر چه هیچ بر هیچم ای ساقیا
ز لطف راه نشان من دیوانه بده

ساقی قدحی بر من بیچاره بده
کنج میکده ات جاه و پناهی بده
گر چه هیچ بر هیچم ای ساقیا
ز لطف راه نشان من دیوانه بده
آن شب که ساقی ویران کرد ما را
تا به امروز کسی ندید عاقل ما را
شب از مستی گم کرده ام راه خانه را
ساقی عاشق کش داد به من آن باده را
نه چشم توان باز کرد نه توان راه پیدا کرد
چه گویم که ساقی به باده زد ویران کرد مرا
