صفات معشوق تجلی در عاشق می کند
عاشق را عشق معشوق معشوق می کند
این قصه ایی ز دفتر عاشق و معشوق باشد
باقی دفتر را این قصه ی تجلی باطل می کند

ای دل بر دلدار رو و دل را سفره کن
ز قصه هجران سیمین عزار شکوه کن
که این چه رسمیست ای جان جانان
جان ما رفت این داستان را اتمام کن
در خلوتم چه می گذرد به خیالم افسانه است
ولی نه این داستان من و آن یار جانانه است
