تو دفتر عشق را تو معنا می کنی
هر فصلش را یک دیوان می کنی
آن فصلی که مجنون مرد از فراق
آن فصل را با خون امضاء می کنی

تو دفتر عشق را تو معنا می کنی
هر فصلش را یک دیوان می کنی
آن فصلی که مجنون مرد از فراق
آن فصل را با خون امضاء می کنی
دل پر خون من گواه من است
ناله های من نشان من است
گو تو ز من دگر چه می خواهی
جانی هست آنم فدای تو است
از دل پر خون جز خون چه بر آید
از سینه پر درد جز درد چه بر آید
انتظار زین سینه تنگ آمده چیست
جز ناله و گریه شبانه گو چه بر آید
