سرانجام از دوست خاک نسیب ما شد
ز درد هجران یار هجرت نسیب ما شد
خوش است رهایی از این زندان خاکی
از خاک رها و لقاء نورانی نسیب ما شد

سرانجام از دوست خاک نسیب ما شد
ز درد هجران یار هجرت نسیب ما شد
خوش است رهایی از این زندان خاکی
از خاک رها و لقاء نورانی نسیب ما شد
باز با خیالش این دل خویش را آرام می کنم
اما دانم آخر روزی یار باوفا را تماشا می کنم
شاید آن روز دگر نه جسمی ماند و نه جانی
اما خاکستر خود را خاک کف پایش می کنم
