و عاشق آنم که او عاشق دیگریست
و دوست دارم آن را که او میلش دیگریست
لعنت به عشق که این چنین مرا خوار او کرد

و عاشق آنم که او عاشق دیگریست
و دوست دارم آن را که او میلش دیگریست
لعنت به عشق که این چنین مرا خوار او کرد
با من هجرت زده سخن از هجران مگو
با من سوخته دل سخن از آتش مگو
هیچ مگو و سکوت در بر من پیشه کن
نه خوبی نه زیبایی نه عاشقی
ای دل من تو چه در او جستی
که سلب آرامش شدی برای ما
چرخ دل ما طوری دگر
چرخ دوران طوری دگر
می چرخد و می چرخد
