اگر بپرسند دین و مذهبم چیست
گویم که در دلم فقط عشق است

اگر بپرسند دین و مذهبم چیست
گویم که در دلم فقط عشق است
زاهد چه دانند از حق و حق پرستی
بگذار تلف شوند از درد خود پرستی
ذولفش را چو حلقه بر پیشانی می کند
دلم را ز رویش حیران و پریشان می کند
یار مست و آتش پیمانه سوزان است امشب
مطربا ساز را ساز تا نماند کسی را بقا امشب
