گر اهل ظاهری تو از پیش ما برو
گر اهل هیاهوی تو از پیش ما برو
گر اهل معنا و سکوتی نزد ما بیا
گر اهل دنیایی تو از پیش ما برو

گر اهل ظاهری تو از پیش ما برو
گر اهل هیاهوی تو از پیش ما برو
گر اهل معنا و سکوتی نزد ما بیا
گر اهل دنیایی تو از پیش ما برو
ساقی دلربا و من و حوز شراب
من تشنه لب و وسوسه شراب
که به این جرم چه عذابی دهید
خرم هر چه عذاب برای شراب
نمی شوی هیچ گر به مسجد و دیر و کلیسا و بتخانه روی
تو آن دمی آدم شوی که اندکی در اندیشه خویش روی
ما خراب تو هستیم کاشانه به چکار آید
ما دیوانه ی تو هستیم عقل به چکار آید
کاشانه و عقل و منطق را بگذار به خاک
ما تو را خواهیم عالم و اهلش به چکار آید
