جان من در راه او
گوید مدام نام او
حقیقت است او
جان و جانانم او

جان من در راه او
گوید مدام نام او
حقیقت است او
جان و جانانم او
آن زمان که آمدی دل می بری
آن زمان که می روی دل می بری
آخر این دل ما گناهش چیست
که با خود هر دم سوی می بری
پرتو نور خورشید ز وجود اوست
روشنای عالمین ز وجود اوست
عالمین زنده ز جود و رحمتش
که هست بر پا ز وجود اوست
