از دل پر خون جز خون چه بر آید
از سینه پر درد جز درد چه بر آید
انتظار زین سینه تنگ آمده چیست
جز ناله و گریه شبانه گو چه بر آید

از دل پر خون جز خون چه بر آید
از سینه پر درد جز درد چه بر آید
انتظار زین سینه تنگ آمده چیست
جز ناله و گریه شبانه گو چه بر آید
دست ما و دامن پیر حقیقت
نیاز ما و نازهای پیر حقیقت
که این عجب افسانه ایست
دل ما و عشق پیر حقیقت
شب وقت سحر راه نشانم دادن
از این همه گمراهی نجاتم دادن
شب وقت سحر ساجد و خاموش
از این خاموشی درس اسرار دادن
ز من هیچ، هیچ هیچ بر نیاید
هیچ هیچم، هیچ حاصل نیاید
هیچ
