دوبیتی 239

خواستم آب دهی نان دهی نه این که بر باد دهی

خواستم جان دهی بقا دهی نه این که بر فنا دهی

اگر می دانستم تو چنین می کنی با من محتاج تو

نه آب و نان و جان و بقا را می خواستم تا آن ندهی

دوبیتی 238

نور ماه تابان از خورشید باشد و نور من از تو
هستی روز از خورشید باشد و هستی من از تو
من بی تو نیستم و کی بی تو باشم ای یار من
مثال ذره و تو بر من تابان و من چرخان از نور تو

دوبیتی 237

مزارم را میخانه کنید 

خیراتم را شراب کنید

تا همانند من مست

بر مزارم سماع کنید

دوبیتی 235

سحر هست و سجاده کهنه نوع آور و برقصا

از ندیدن رها شو اندیشه دیدن کن و برقصا

همنشین و هم کلام او شو در زمان و بخوانا

به نام او و به نام من و به نام یکی و برقصا

سامانه پیامک رایگان اس ام اس