جانا بهارا آمد
آرام جان آمد

جانا بهارا آمد
آرام جان آمد
از لا در لا آمدم
مستانه وار امدم
من از آنجا امدم
بهر عشق آمدم
من خالی از من پرم از تو
من نیم بلکه هستم از تو
جهان بی دوست سراب است
خیال و توهم اندر زمان است
کی توان بی دوست زیست
زندگانی بی او عذاب است
